با سلام به همه
من قبل از اینکه در بلاگ اسکای وبلاگ درست کنم روی وردپرس وبلاگ داشتم ولی به دلیلی که خیلی سخت می شد روش مطلب گذاشت (نمیدونم چرا فیلتر که نیست ولی با فیلتر شکن بری راحت می شه مدیریت کردش)
حالا امروز رفتم دیدم خیلی راحت شده سرعتشم خوب شده دیگه میرم رو ورد پرس تا وقتی دوباره قسمت بشه بیایم اینجا
اینم وبلاگ جدید روی وردپرس
با تشکر از همه و همه
خداحافظ
ای اله ی من
سوگند به قدرتت که آن را مقدر فرمودی
و سوگند به خلقت و ایجاد
سوگند به مرگ و فناپذیری انسان که حکم آن بر تمام نفوس رانده ای
و سوگند به فرمانی که آن را محترم کردی و به آن دستور دادی و بر هر کس که آن را اجرا کردی بر او چیره و پیروز گشتی
که در این شب و این ساعت هر گناهی که مرتکب شده ام و هر جرمی که به آن دست زده ام و هر کار زشت که انجام داده ام و هر کار که از سر نادانی کرده و آنرا پنهان کرده ام یا آشکار ساخته ام
پنهان نموده ام یا ظاهر کرده ام و هر کار ناپسند که به مامورت فرمان داده ای که به ثبت کردن آن پردازد .به آن فرشتگان که آنان را موکل کردی تا آنچه من می کنم محفوظ بدارند و آنان را گواهان من و اندامهای من قرار دادی.
همه ی این کارها را بر من ببخشای...
به نام خدا
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم
دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم
قانون را دوست دارم ولی از پاسبان می ترسم
عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم
کودکان را دوست دارم ولی از ائینه می ترسم
سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم من!!!
من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم
به نام خدا
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند:
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند.
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است
به نام خدا
چهارشنبهسوری نام جشن و آیینی است که ایرانیان در آخرین شب چهارشنبه(سه شنبه شب) هر سال برگزار میکنند
در این شب رسم است که آتش روشن کنند و از روی آن بپرند و در زمان پریدن بخوانند:
«زردی من از تو، سرخی تو از من»
به نام خدا
ناگهان با تو از خواب بیدار شدم اول نمی شناختمت
کم کم با تو پرو بال گرفتم شکوفه کردم
خیلی با تو قشنگ بودم ولی کم کم داشت زیبایی شکوفه هام میرفت
نمیدانم چرا ناگهان تغییر کردی و دوباره برایم ناشناس شدی
دوباره کم کم بهت عادت کردم باهم دیگه اُخت شدیم
این بار با تو برگ و میوه دادم خیلی خوب بود(ولی بازم خودت نبودی)
دوباره کم کم داشتی فراموشم می کردی و ناگهان تغییر کردی
این بار خبری از خوبی و سر حالی نبود من کم کم سست شدم
برگهایم زرد شد و شاخه هایم سخت و محکم
برگهایم یکی یکی مرا ترک کردند و اصلا به زیبایشان که با من داشتند فکر نمیکردند
فقط به زمین فکر میکردن اونا بدونه من سرد و خشک شدن ولی این حقشون بود که یا با من بمونن یا برن چون دیگه نمیتونسم
هیچکس دیگه با من نموند
همینطوری سرد و خشک میشدم تا ناگهان از سرما خوابم برد
مدتی گذشت خواب دیدم که کسی مرا صدا میکند
آشنا بود صدا و نسیمی مثل اولین دیدارمان
ناگهان بیدار شدم و دوباره با نفس تو شکوفه دادم
و دیداری دوباره
سلام بهار
امروز اولین جلسه از کلاس کارآفرینی بود منم دیدم چیزه جالب و بسیار مفیدی هست تصمیم گرفتم بعد از هر جلسه جزوه همون روزا بزارم رو اینترنت(اگه زیاد نبود برا تایپ )امشبم اولین شبه وچون امروز اولین جلسه بود استاد جزوه کم گفت.
شروع
مفهوم کار آفرین:
کار آفرین فردیست که با صرف زمان و انرژی لازم،منابع، نیروی کار را به گونه ای هماهنگ می سازد که ارزش آنها و یا محصولات حاصل از آنها نسبت به حالت اولیه افزایش یافته یعنی ایجاد ارزش افزوده می نماید.
مفهوم کا آفرینی:
به فرآیند شناسایی فرصتهای جدید،ایجاد کسب و کار و سازمانهای جدید ،نوآور و رشد یابنده برای بهره برداری از فرصتهای شناسایی شده اهدا می شود که در نتیجه آن کالاها و خدمت جدیدی به جامعه عرضه می شود.
ویژگیهای کار آفرین:
دانلود جزوه(+)
ادامه دارد...