روی سکوی کناره پنجره
همه شب جای منه
چند ورق کاغذ و یک دونه قلم
همیشه یاره منه
کاغذای خط خطی از کناره در باز پنجره
میپرن توی کوچه
سر حال از این که آزاد شدن
نمیدونن که اسیر دل سنگ باد شدن
دیگه بیداری شب عادتمه همدم سکوت تنهایه من
تیک تیک ساعتمه تیک تیک ساعتمه